۱۳۸۹ مهر ۱, پنجشنبه

حاضر و ناظر

شنيده بودم شهيدان زنده اند الله اكبر
اما نديده بودم
يكروز ديگر كه توفيق ديدار خانواده شهيدي در يك روستا يارم شد و سر زده رفتيم فهمبديم كه فقط مادر شهيد در قيد حيات است
او كه تك و تنها در يك خانه آنهم با كهولت سن زندگي مي كرد از ما استقبال گرمي  نمود 
يك سيني شيريني كه تازه طلق پيچ شده بود را براي ما باز كرد و شروع به گريه كرد
از او نپرسيديم چرا گريه مي كند
گفتيم لابد سركشي ما داغ او را تازه كرده و ياد شهيدش افتاده
از او پرسيديم شهيد را در خواب مي بيني ؟
او گفت همدم من شهيدم است
دكترم اوست !
هرگاه مريض مي شوم دكتر نمي روم تا فرزندم مي آيد و مرا شفا مي دهد و اينرا همه همسايه ها هم مي دانند
از قضا يكي از زنان همسايه هم وقتي كه ما آمديم به آن خانه آمد تاييد كرد و گفت  راست ميگويد او دكتر نمي رود
او گفت هرگاه بر سر مزار شهيدم مي روم حالت سختي به من دست مي دهم و به خانه مي آيم تا پسر شهيدم مي آيد و حالم خوب مي شود
در اين حين زنگ خانه به صدا در آمد
پيرزن درب خانه را باز كرد و گريه كنان آمد
براي ما سئوال شد جريان گريه هاي نا بهنگام او چيست ؟
اما رويمان نمي شد علت آنرا بپرسيم
او آمد و گفت راننده وانت يخچالم را از تعمير گاه آورده
من گفتم كمك مي خواهيد ؟
ولي او دوباره گريه كرد !
بلند شديم و به كمك رفتيم
بعد كه نشستيم او ديگر كنترل خود را از دست داد و با گريه گفت ديروز تا حالا در فكرم كه وقتي يخچال را مي آورند من كسي را ندارم آنرا بياورد داخل
آخر من فرزند پسر ديگري ندارم و دخترانم دور از من زندگي مي كنند و هيچكس را ندارم
تا اينكه ديشب پسرم به خوابم آمد و گفت فردا مهمان داريم
لذا بخاطر همين شيريني خريدم
تازه ما راز گريه ها و شيريني را فهميديم و به گفته هاي ديگر او در مورد طبابت شهيد و.... ايمان آورديم
در آخرهم مادر شهيد بادبزن بسيار زيبا كه ساخت دست هنرمندش بود و براي امرار معاش توليد مي كرد به ما هديه داد
و تازه يك چيز ديگر هم فهميديم و آنكه مادر شهيد از هيچ امكانات بنياد هم استفاده نمي كند و آنرا توهين مي پندارد
اما عليرغم آن از زخم زبان مردم درباره شايعات رسيدگي فراوان بنياد به او دلش خون بود
جگرت سوخت ؟
نسوخت ؟
مي خواستي نخواني تا نداني
شوخي كردم
خدا نكند ما هم جزو ليست سياه خون كنندگان دل خانواده معظم شهدا رقم خورده باشيم
پناه مي بريم به خدا
فقط مي گويم     شهدا شرمنده ايم
و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتاً بل احياء عند ربهم يرزقون
خواهران با كرامت ٰحجاب شما شايد امروز از جهاد در راه خدا كمتر نباشد و خاكريزي براي جان پناه پيكر چاك چاك شهدا
ياعلي
سرباز جان بركف

۱۳۸۹ شهریور ۳۰, سه‌شنبه

من هم اول به معجزه آنقدرها اعتقاد نداشتم اما وقتی خودم دیدم...

روزی که چند شهید با پلاک آورده بودند و در سالن معراج الشهدا گذاشته بودند تا فردا تشییع نمایند من در حیاط آنجا با چند تن از دوستان حاضر بودم
می خواستیم اگر امکان داشت بالای تابوت شهدا حاضر شویم و آخرین وداع را با پیکر مطهر شهدا داشته باشیم
اما امکانش نبود برای اینکه درب سالن قفل و کلید آنرا برده بودند
ناگهان صدای در زدن ما را به خود آورد درب حیاط را ه باز کردم دیدم خواهر زاده یکی از شهدا که پیکر معطرش در آن سالن بود آمده
سربازی که آنجا بود داد زد او را راه ندهید
گفتیم چرا ؟
گفت : او بعداز ظهر آمد و روی تابوت افتاد و بعد از ساعتها او را به زور جدا کردیم
من گفتم خوب درب سالن که بسته است بگذار بیاید داخل
لذا او آمد و خود را روی پله منتهی به درب سالن انداخت البته قبل از آن چند مرتبه محکم دستگیره درب را تکان داد اما باز نشد
ما هم که مطمئن بودیم درب قفل است کاری نکردیم
او همانجا گریه و زاری زیادی کرد و دایی دایی گفت چند مرتیه تا حد بیهوشی جلو رفت
باز بلند شد و تا درب را باز کند اما نشد باز گریه و....
نهایتاً از پله ها گریه کنان پایین آمد و کف حیاط باز به گریه ادامه داد
یکدفعه دیدم درب سالن صداکرد و تا انتها باز شد
من اول فکر کردم از درب دوم سالن کسی آمده و باز کرده
ولی زود یادم آمد که چند وقت پیش پشت درب دوم را تیغه کردند و سفید کاری هم شده
این بود که با حضار آنجا شروع به الله اکبر گفتن کردیم و از این معجزه شهید متحیر ماندیم
او هم روی پیکر داییش افتاد و خلاصه شبی بود وصف نشدنی
و لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً بل احیاء عند ربهم یرزقون
التماس دعا
سرباز جان برکف

۱۳۸۹ شهریور ۲۹, دوشنبه

انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون

اِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ
لَحافِظُونَ حجر/9*

*بى‏ترديد ما اين قرآن را به تدريج نازل كرده‏ايم و قطعا نگهبان آن خواهيم بود*
* *

*Surely We have revealed the Reminder *[the Quran] * and We will most surely
be its guardian *[AlHijr:9]

* **En vérité c’est Nous qui avons fait descendre le Coran, et c’est Nous
qui en sommes gardien**.*

* Wahrlich, Wir, Wir Selbst haben diese Ermahnung hinabgesandt, und
sicherlich werden Wir ihr Hüter sein.*

*Ne me madhërinë Tonë e shpallëm Kur’anin dhe Ne gjithsesi jemi mbrojtës të
tij*

* ** **Noi abbiamo fatto scendere il Monito, e Noi ne siamo i custodi *

* **Mi, uistinu, Kur’an objavljujemo i zaista }emo Mi nad njim bdjet** *

* **‍üphe yok ki Kur’ân’ı biz indirdik ve şüphe yok ki onu mutlaka
koruyacağız**.*

* اس ذ کر کو یقینا ہم ہی نے اتارا ہے اور ہم ہی اس کے محافظ ہیں*

* **Ведь Мы – Мы ниспослали напоминание, и ведь Мы его охраняем**.*

*cs’kd ge gh us d+qjku ukft+y fd;k vkSj ge gh rks mlds fuxsgcku Hkh gSa** *

* **Sesungguhnya Kami-lah yang menurunkan Al Qur’an, dan sesungguhnya Kami
benar-benar memeliharanya**.*

* **本当にわれこそは,その訓戒を下し,必ずそれを守護するのである*

* **Nós revelamos a Mensagem e somos o Seu Preservador.*

* **我確已陞**亃**郅**ㄐ**A**我 確是教誨的保護者*

* Somos Nosotros Quienes hemos revelado la Amonestación y somos Nosotros sus
custodios.** *

* Şübhəsiz ki, Qur’anı Biz nazil etdik və sözsüz ki, Biz də onu (hər cür
təhrif və təbdildən; artırıb-əskiltmədən) qoruyub saxlayacağıq!”*

* Voorwaar, Wij hebben deze vermaning (de Koran) nedergezonden en voorzeker
Wij zullen er de Waker over zijn.*

* **Zaprawde, My poslalismy napomnienie i My jestesmy jego strózami!*

۱۳۸۹ شهریور ۲۸, یکشنبه

هشتم شوال سالروز تخریب بقیع مظلوم تسلیت

به خاطره ای از خودم در بقیع توجه کنید
روزی که خداوند توفیق داد در جوار قبور ائمه مظلوم بقیع باشم ایستاده بودم که دیدم نوجوانی عرب که تازه چند تار مو روی صورتش سبز شده بود و نشان دهنده سن کم او بود آمد از مامورینی که آنجا ایستاده بودند سئوال کرد اینجا چه خبر است ؟
مامور که با دشداشه و چفیه قرمز و بیسیم آنجا بود و مراقب شیعیان حاضر در آن مکان مقدس بود جواب داد :
اینجا قبرستان شهر مدینه النبی است که هر شش ماه تجدید می شود ( یعنی در هر قبر میت جدید مدفون می شود )
جوان پرسید اینجا چرا شلوغ است
او گفت اینها مجوسی هستند (آتش پرست) منظورش ایرانی ها بود چون ایرانی ها بیشتر از همه شیعیان  آنجا می آیند و آرام و با بغض درونی به عزاداری برای مظلومیت آنجا می گریند
او گفت اینها نجس هستند و گمراه
بنده که چند سال تحصیلات در زمینه مکالمه عربی داشتم این مطالب را متوجه شدم و بقیه لاجرم متوجه نشدند
او به جوان عرب که بعداً فهمیدم از مصر آمده بود گفت بیا این زیارت نامه قبر عثمان را بگیر و بهاز این خیابان وسط برو و زیارت کن و گریه و زاری کن و حاجت بگبر
بنده را انگار آتش زدند
همه صحبتهای روحانی و مدیر کاروان که گفته بودند مراقب باشید کاری نکنید به زندان و اعدام نکشید را یادم رفت و انگار گرفتم
رفتم جلو و به آن نوجوان عرب گفتم الا تسمع انی تارک فیکم الثقلین
او گفت :  لا ممن هذا
ناگهان مامور که از دور متوجه شد من نزدیک جوان شدم جلو آمد و همزمان با او مامورین لباس پلنگی جلو آمدند و بنده را گرفتند
مامور اولی به من گفت آیا تو روحانی هستی بنده گفتم نه اما حرف من اظهر من الشمس است
او با عتاب داد زد پس خفه شو لال شو و چند دشنام هم نثار بنده کرد
بنده به سر شانه جوان زدم و بعد دو انگشت خود را به شکل بستن زیپ دهان گشیدم
و بعد از چند بیسیم زدن بنده را رها کردند
اما تحت نظر داشتند من هم کمی رد آنها را گم کردم و لی دورا دور و زیر چشمی جوان را دنبال کردم او به زیارت عثمان رفت و در حال برگشت با چشمانی اشک آلود او را دیدم و با او در باره حدیث ثقلین صحبت کردم و به او گفتم در اسناد علمای اهل تسنن هم هست و او را تشویق به تحقیق کردم
او پرسید این قبور چه کسانی است و من برای او توضیح دادم
و سعی کردم او را به تحقیق وادارم
(البته این را بگویم مقبره داشتن و نداشتن اهل بیت در نورافشانی  آنها تاثیری ندارد)
عزیزان بسیاری از مردم دنیا بخاطر جهل ایجاد شده توسط علمای متعصب و.... بسیاری از حقایق را نمی دانند
البته انقلاب اسلامی باعث خیزش جهانی و بیداری اسلامی شده و انشاالله با زحمات دلسوزان این راه زمینه های آگاهی همه گیر یعنی ظهور در حال فراهم شدن است
البته فضای مجازی هم چالش زیادی ایجاد کرده و به قول مقام معظم رهبری حفظه الله تعالی باید تبدیل به فرصت شود و تاحدودی کار شده است
اما با همت مضاعف و کار مضاعف شما این سربازی آقا امام زمان کاملتر می شود
به امید ظهور منجی بشریت
یا علی
سرباز جان برکف