۱۳۸۹ شهریور ۲۵, پنجشنبه

راز 9 و 11

در دهه‌های گذشته تعداد فیلمهایی كه بصورت مستقیم یا غیر مستقمیم به واقعه 11 سپتامبر اشاره كرده اند كم نیست . ما در اینجا به نشان دادن تعدادی تصویر كه از فیلمهای مختلف سینمایی ،تلویزیونی و انیمیشن ،تصاویر تبلیغاتی و ... كه به واقعه 11 سپتامبر بصورت subliminal messages اشاره میكنند اكتفا می كنیم. واقعه ای كه امروز بر كمتر كسی پوشیده است كه یك ماجرای از پیش تعیین شده توسط خود امپریالیست جهانی بود برای رسیدن به مقاصد استعماری خویش و بهانه ای برای حضور در خاور میانه برای تحقق هدف حكومت واحد جهانی.
همانطور كه می دانیم اعداد 9 و 11 از اعداد مقدس ماسونها می باشند و با توجه به نمادگرایی افراطی ماسونها (به نحوی كه در تمامی كارهایی كه  حضور داشته اند این نماد گرایی را رعایت كرده اند مانند جنگ 33 روزه، حمله اتمی به هیروشیما و ناكازاكی ، ماجرای طبس و ...)1 برای ما جای هیچ شكی نمیگذارد كه این اعداد به مثابه یك رد پا از آنها میباشد به عبارت دیگر كنار هم آمدن این دو عدد در واقعه ای كه ابهامات در مورد آن زیاد است به ما میگوید كه طراح واقعی چه جریانی هست.
حال اگر بپذیریم كه پشت این ماجرا دولت نامرئی به اصطلاح جهانی هست حال چه دلیلی دارد كه آنها برای چندین دهه  بخواهند از طریق رسانه های گروهی و یا هر ابزار دیگری به واقعه 11/9 اشاره كنند.
برای پاسخ به این سوال ابتدا نظریات دو تن از ظاهرا متفكرین امریكایی در مورد نقش رسانه های گروهی و چگونگی حكومت بر توده مردم  را مرور میكنیم.
لیپمن در کتاب "عقیده عمومی"، ‌توده مردم را با یک "جانور بزرگ" و یک "گله سرگردان" مقایسه می‌کند که بایستی توسط طبقه‌ای حاکم، راهنمایی شود. او طبقه ممتاز حاکم را اینگونه توصیف می‌کند: "طبقه‌ای متخصص که منافعشان، فراتر از ناحیه‌ای محدود است". این طبقه متشکل از افراد خبره، متخصص و دیوان‌سالار است. طبق نظر لیپمن، نخبگان یا همان طبقه ممتاز، ماشینی هوشمند هستند که از نقص‌های موجود در سیستم دموکراسی، برای پیشبرد اهداف خودشان استفاده می‌کنند. "گله سرگردانِ" پر سر و صدا و ویران‌کننده (مردم) نیز نقش خود را ایفا می‌کند؛ با علاقه، کارهای طبقه ممتاز را تماشا می‌کند و در تصمیم‌گیری‌ها مشارکت نمی‌کند، زیرا تصمیم‌گیری وظیفه مسئولین است، که البته هر کسی عضو گروه مسئولین نیست.
بنابراین رسانه‌های گروهی و تبلیغات پروپاگاندا، ابزارهایی هستند که طبقه ممتاز، ناگزیر از استفاده آن است تا بتواند بدون اعمال نیروی فیزیکی، بر مردم حکومت کند. یکی از مفاهیم مهم که لیپمن بیان می‌کند "تولید رضایت" است، و به طور خلاصه یعنی، کنترل و اداره افکار عمومی برای پذیرش دستورات طبقه ممتاز. به نظر لیپمن، عموم مردم، صلاحیت استدلال و تصمیم‌گیری در مورد موضوعات مهم را ندارند. بنابراین طبقه ممتاز، بایستی در جهت منافع خودشان تصمیم‌گیری کنند و سپس آن تصمیمات را به مردم بخورانند.2
ادوارد برنیس که به پدر روابط عمومی مشهور است، نیز با نظریات لیپمن در مورد مردم موافق است از نظر او "کنترل هوشمند و آگاهانه عادات و افکار مردم، اصلی مهم در یک جامعه دموکراتیک است. در حقیقت کسانی که این مکانیزم نامرئی جامعه را اداره می‌کنند، قدرت‌های حاکم بر کشور هستند و حکومتی نامرئی تشکیل داده‌اند.
ما فرمانبردار شده‌ایم، افکار ما شکل داده شده، ذائقه ما شکل داده شده، ایده‌های ما به ما تلقین شده، و این کار توسط کسانی انجام گرفته که هیچگاه نامشان را هم نشنیده‌ایم. این نتیجه منطقی روشی است که جامعه دموکراتیک ما، بر طبق آن سازماندهی شده است. اگر انبوه انسان‌ها بخواهند در جامعه‌ای کارآمد و بدون مشکل زندگی کنند، باید همین‌گونه در کنار هم کار کنند." 3
حال به سخنان استاد شهید مطهری پیرامون مسئله تلقین  توجه كنیم:
"مسئله تلقین از مسائل بزرگ «علم الروح» است.این مسئله را امروز به شكل روان ناخود آگاه به شكل عالی توجیه و تفسیر كرده اند كه انسان چگونه روانش تلقین می پذیرد . انسان در بیداری هم تلقین پذیر هست ولی چون در بیداری روح مقاومت میكند  نمی توان اثر آنرا مانند خواب ملاحظه كرد.اگر بتوانند كسی را به وسیله هیپنوتیزم به خواب مغناطیسی ببرند هرچه به او تلقین كنند  وارد ناخودآگاهش میشود- چون در حال خواب ، روان خودآگاه مقاومت نمی كند- و وقتی بیدار می شود حس نمی كند كه چیزی به او گفته یا یاد داده اند. گوستاو لوبون می گوید : می خواستم این قضیه را تجربه كنم كه آیا مسئله تلقین و روان ناخودآگاه در این حد درست است یا نه ؟دختر جوانی را آوردند و به خواب مغناطیسی بردند. در این حال آنچه را كه دلم خواست به او تلقین كردند می خواستم بگویم كه  این دختر در فلان روز فلان ساعت، سر فلان چهار راه برای یك سوال علمی با من وعده ملاقات بگذارد ( ظاهرا می گوید این كار را خود من انجام دادم). چند روز گذشت یكوقت دیدم همان دختر تلفن میكند یا نامه نوشته است : استاد !  من دچار یك مشكلی هستم فكر كردم این مشكل را غیر از تو كسی حل نمی كند ،اگر وقت دارید فلان روز ،فلان ساعت ،سر فلان چهارراه تشریف بیاورید . من سوال كوچكی دارم.یعنی همان كه در روان ناخودآگاهش رفته بود در روان خود آگاهش بروز كرد بدون آنكه خودش بفهمد كه این تلقینی است كه دیگران كرده اند و آنها این فكر را به روان ناخودآگاه او فرو كرده اند."4
 آیا غیر از این است كه رسانه های گروهی  بوسیله هیجانات مفرطی كه از طرق مختلف تولید میكنند به نوعی مخاطب خود را هیپنوتیزم كرده و سپس حرف اصلی خویش را به او تلقین می كنند ؟تصاویر  زیر در واقع بیانگر این است كه  آنچه كه در 11/9 رخ داد برای عموم مردم امریكا اتفاقی غیر منتظره نبود و حتی بالعكس یعنی  اینكه  آنها همیشه منتظر اتفاقی بودند كه در آن اعداد 11 و 9 و برجهای دو قلو و هواپیمایی نقش ایفا میكنند.
برای استفاده بهتر به شمشیر ولایت میهن بلاگ بروید

هیچ نظری موجود نیست: